- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
عید است و یا نیمۀ ماه رمضان است؟ از هر دو بگویم که هم این است و هم آن است ریزد دُر مدح حـسن از درج دهـانها یا نام دلانگـیـز حَسن نقـل دهان است در خال و خطش هر چه بخوانید و ببینید از بـوسۀ پـیـغـمبـر اسـلام نشـان است من خارم و اوصاف گل از خار نیارید این ماه رسول است که از ماه صیامش پیوسته درود و صلوات است و سلامش من خارم و اوصاف گل از خار نیارید ایـن آیـنـۀ حُـسـن خـداونـد تـعـالاسـت این پرتو حُسن ازل از صبح تجلّاست هر نکته که او گفت خدا گفت خدا گفت هر امر که او خواست خدا خواست خدا خواست من خارم و اوصاف گل از خار نیارید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بـوی بهـشت میوزد از بین مـوی تو شهر مدینه پُر شده از عطر و بوی تو دیـوانـۀ تو هـرکـه شده سـر به راه شد مجنون شدم که سر بگذارم به کوی تو تـو اولـیـن امــام شـبــیـه پــیــمـبــری عین پیمبر است همۀ خلق و خُوی تو در کوچه مینشینی و مردم بیاختیار جـلب تو میشوند و میآیـند سـوی تو مهـمـانی خـدا، به خـدا جـای ما نـبود مهـمـان شـدیـم ما هـمـه با آبـروی تـو گـفــتـیـم بـا تـو آمــدهایـم و پــنــاه داد مـا را خــدا بـخـاطـر تـو بـود راه داد ما درد میدهـیم و دوا میدهـی به ما بیـمار میشـویم و شـفـا میدهی به ما بیـمـار مـیشـویم و گـلایـه نـمیکـنـیم خیر است هرچه درد و بلا میدهی به ما ای باغبان قلب، تو این باغ خشک را آبـاد میکـنی و صفـا مـیدهـی بـه مـا فهـمیدم از سه مرتـبه انفـاق زنـدگـیت هرچه به تو رسد همه را میدهی به ما لـقـمه نخـوردهایم ز دستـان هـیچـکس ای سفره دارِ شهر، غذا میدهی به ما؟ در خانۀ تو جای گدا صدر مجلس است پیش خودت همیشه تو جا میدهی به ما در بـاز کن که باز فـقـیـر آمـده کـریم ایـنـبـار هـم یـتـیـم و اسیـر آمده کـریم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
مــاسِــوی شـد سـائـلِ دستِ کــریـم هـسـتـی ما هـست از هـستِ کـریـم نـیــمــۀ مــاه خــدا حــس مـیکـنــم بـر سـر خـود گـرمـی دست کـریـم بـر جـمـالـش مــاه هـم سـجـده کُـنَـد بسکه نـورش هست برجَسته، کریم گـر درون کــوچـهای شـد ازدحــام رو به روی خـانـه بنـشـسته، کـریم سـیـل سـائـلهـا اگـر سـویش رونـد کی شود از بـیـنوا خـستـه، کـریم؟! بر درِ بیت الحـسن دیـدم که هـست حــاتــم طــائـی تـهـیـدسـتِ کــریــم فــاش گــویــم بـیــن اســمــاء خــدا ذکر من گـردیـده پیـوسته: «کـریم» خاک پای آن کسی هـستم که هست خــاک پــا و والـه و مـسـتِ کـریـم هـفـت پـشـت مـن تــمـامـاً بـودهانـد سیـنـه چـاک و عـبـد دربستِ کـریم من که بـاشـم که دم از حـیـدر زنـم بـر عـلـی گـردیـده دلـبـستـه، کـریم گـر دل ما هـست مـجـنـون حـسیـن ایـن دل مـا را گـره بـسـتـه، کـریـم آخـــرش آن یــــار مــیآیـــد ز راه بعـد از آن دارد دو گـلـدستـه کـریم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
از بس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم عـطـر بـقـیـع میوزد از بـاغ دفـتـرم شوق بهشت سهم بـقـیه، ز من مخـواه از گـنـدم مــزار شـمـا ســاده بــگـذرم مسکـین، یتـیم، اسیـر، همه زود آمـدند مثل هـمیشه در صف این خانه آخـرم نقش است بر کتیبۀ خلقـت هو الکـریم ثبت است بر جـریـدۀ عالم هـو الکـرم من خـواب دیـدهام پس از آبادی بقـیـع نـذر ضریـح تـوست الـنـگـوی مـادرم آنـقـدر حـلـقـه بر در این خـانه کوفـتم حــالا خـودم کـلـون قـدیـمـی این درم گفـتند سائلان که پس از تو کجا رویم گـفـتـی که این شـما و سـرای بـرادرم اینها دو واژهانـد که با هم غـریـبهاند بر صفحه چون دو خط موازی: حسن، حرم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
شکر خدا ز روز ازل سینه زن شدیم گـریـه کنـان داغ شـه بـیکـفـن شـدیـم تـا خـاک مـقـدم پـسـر فـاطـمـه شـدیـم بودیم سنگ سخت، عـقـیق یـمن شدیم سـبـط الـرسـول و آیـنـۀ کـردگـار بود با سائـل و یتـیـم و غـلامـان نـدار بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
شُغـلـم این است، گـدایی ز دیـار حسنم بعد، با حفـظ سِمَت نوکر یک بیکـفـنم خانۀ مـادریام خاک بقـیع است فـقـط مـدتی هست که تبعـیـد شدم از وطـنم همه جا و همه دَم تکیه کلامم حسن است ذکر تو مثل ستون است، به قصر سخنم شهر را مست کنم با نفسِ «جان حسنم» بوی گُل پر شده در صحن و سرای دهنم ذاتا از ریشه کـریم اند، گـدایـان کـریم بین آنان به خـدا هـیچ تر از هـیچ، منم مطـمئـنم که کسی بود، سـوا کرد مرا نظـر مـادرتـان است، اگر سیـنـه زنـم هر زمان سینه زن بزم عزای تو شدم گریه کرده ست به روی تن من پیرهنم به روی لوحِ دلم حک شده با خط درشت «من حسینی شدۀ دست امامـم حسنم» غصۀ بیحـرمیّ تو مرا کُـشت، حسن زیر خورشیدی و این شد سبب سوختنم کاش میشد که پس از مرگ، شوم خرج شما سایـبانی بشود روی مـزارت ... بـدنم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
خوشا بحال گدایی که ریزه خوار شماست خوشا بحال غـلامی که پیشکار شماست خوشـا بحال جـزامی که هم غـذات شده نشسته است سر سفـره و کـنار شماست قـرار شـد هـمـگـی بــنـدۀ شـمـا بـاشـیـم که بنـدگی خـدا تحـت انحـصار شماست بدون شک که حریم تو خانه وحی است و جـبرئـیل امیـن هـم سـرایـدار شماست بگـیر جان مرا هر زمان که میـخـواهی که مرگ و زندگی من در اختیار شماست خـوشـا بحـال خـودم دلـسپـردهات هـستم و بیـشـتر ز هـمه کُـشته مُـردهات هـستم شـب تـولـد تـو بـا شـبـی بـرابـر نـیـست برای سائل از این شب شبی که بهتر نیست سـریـعـتـر نـوهاش را کـنـیـزهای حـرم بـیـاوریـد که دل در دل پـیـمـبـر نـیـست کجاست آن زن بی چشم و رو نگاه کند که نـسل احـمـد مکّـی تـبار ابـتـر نیست بـدون حُـبّ تو بـنـده نـمیرسیـد به خـدا به سمت عرش به غیر از تو راه دیگر نیست شفـیع ما حسنـین اند چون که پیـش خـدا کسی عزیزتر از این دوتا بـرادر نیست نـشـستـهایـم در خـانـۀ حـسیـن و حـسـن شـدیـم مـا هـمـه دلـداۀ حـسیـن و حـسـن به جز حسن چه کسی اینقدر شبیه خداست؟ شمایل حسن از هر نظر شبـیه خـداست فـرشـتـگـان مـقـرب به یکـدگـر گـویـنـد نگاه کن چقـدر این پـسر شبـیه خـداست عــلـی و فـاطـمـه آئـیـنـه خــدا هـسـتـنـد طبیعی است حسن هم اگر شبیه خداست درست مثل هـمند این چهـارده معـصوم رخ تـمام چـهـارده نـفـر شبـیـه خـداست نه اینکه کـفـر بگـویـم شما خـدا هـستـید ولی شـما همه در آن حـدود هـا هـستـیـد هـمیـشه از هـمه دور و بـرش اذیت شد هم از غـریـبه هم از لشگـرش اذیت شد غریبهها که به جای خود، این امام غریب چـقـدر از طـرف هــمـسـرش اذیـت شد چقدر قلب و غرورش شکست در کوچه چــقـدر پـیـش روی مــادرش اذیـت شـد چـقـدر تـیـر که از پـیـکـرش درآوردنـد بــدون شـک هـمـۀ پـیـکـرش اذیـت شـد نه کربلا، نه مـدیـنه، نه شام راحت بود هـمیـشه و هـمه جا خـواهـرش اذیت شد همیـشه و هـمه جـا غـم برای زینب بود هـمه مصیـبـت عـالـم بـرای زیـنـب بود
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
حُسن و جمال و نور خدا جلوه گر شده مـرآت حق به اهـل ولا جـلوه گر شده خورشید آسمان ز رخش شرم میکند چون چشمه سار نور سما جلوه گر شده مهتاب شب به چهرۀ خود پرده میکشد چون ماه آسمان و فضا جلوه گر شده لبخند فاطمه به علی معنیاش چه بود عـشق تـمام خـاطـرهها جـلـوه گر شده از حُـسن او سوالِ مـلائک چنـین بود یا رب چگونه و ز کجا جلـوه گر شده روح الامین به مژده و صد تهنیت رسید یا مصطفی رُخَت همه جا جلوه گر شده صحبت ز جود حاتم و یوسف ز حُسن نیست چون که تمام حُسن و سخا جلوه گر شده او را اگر چه یوسف زهرا بخواندهاند یوسف کجا چو دلبـر ما جلوه گر شده یاران، کـریم و اِبن کـریم است یار ما تنها برای جـود و عـطا جلوه گر شده صلحش برای امت احمد مبارک است چون اختری به صلح و صفا جلوه گر شده زهـرا به روی گـونۀ او بوسه میزند گـویا پیـمـبری به حـرا جـلوه گر شده تبریک خاص ما به حسین است از این جهت پایـه گـذار کـرب و بـلا جلوه گر شده
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
چون عقیقی که در آغوش یمن جا دارد از ازل در دل من عشق حسن جا دارد آن قـدر عـاشـق ایـن ماهِ زبرجَد گُونَـم که به شوق رَصَدش، ترک وطن جا دارد از تماشای گُـلِ رویِ چونان یاسـمنش گر بیـابان بشـود دشت چـمن جا دارد میوزد چونکه نسیم که از طرف گیسویش رقص گلها وسط دشت و دَمَن جا دارد عطرِ پیراهن او پخش که شد در بازار هر چه ضایع بشود مُشکِ خُتن جا دارد من کـلـیمُِ الحَـسَـنم، ذات خـداوند اگـر «لَنْ تَرانی اَبَداً» گفته به من جا دارد به تمـاشـای اویـسی شدنم از عـشقـش بـنـشـیـنـنـد اگـر اهــل قَــرَن جـا دارد پیش نـوبـاوگی قـامت چون طـوبـایش تا کـمر خـم بشود سرو کهـن جا دارد از شباهت به نبی و به عـلی داشتـنش گر بگـویم همۀ عـمـر سُخـن جا دارد تا نگویم حسن الـلّهیام از فرط جنون دست بگذارم اگر روی دهن جا دارد خلق، مهمانِ کریمند به افطار و سحر سفـرهاش بهـر هـمه قـاعـدتـاً جا دارد صحبت از زهر هلاهل شد و طرز اثرش پس اگر سبز شود رنگ بدن جا دارد! آخر مجلس این شاه که خود بیحرم است روضۀ کُشتۀ بیغسل و کـفن جا دارد گفت: «لا یَوْم کَـیوْمِک» به اباعـبـدالله پس دل آشـفـتـۀ گـودال شدن جـا دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
حاتم بخـورد حـسرت این ساز دهـانم از ذکـر کـریـمی که شده ورد زبـانـم آن روز که بر داغ حسین اشک بریزم روزی ست که بر خانۀ تو درب زنانم در را به رویم باز کن از چه نگرانی؟ من نیـز چنان مـادر تو سوخـته جـانم بازار و یا کـوچه، قـسـم خـوردهام آقـا جایی که شلوغ است خودم را برسانم کودک شدم و صحـن برای تو کشیـدم ای کاش در این کودکی خـویش بـمانم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای کعبۀ وصال زمین خال روی تو ای اهدنا الصراط زمان تاب موی تو یکـبار گرد روی عـبا را تکـان بده یک عمرسیل رحمت حق را نشان بده بالا نـشیـن قـلـۀ احـسانی ای حـسن مغروق در عبارت رحمانی ای حسن آشفـته گـیـسویت به دل باد میدهی اینگونه دلبری به جهان یاد میدهی زیبای فاطمه همه مجـذوب هـیبـتت پیچیده بین گوش فلک صوت غیرتت با یک نگاه جنگ جمل را بهم زدی روز سـیـاه قـوم خـوارج رقـم زدی تیغـت ربـود از دل عـالـم قـرار را برقـش گرفت دامن اُشـتر سوار را ای انتهای غـزوۀ فـتحاً مبـین حسن دشمن به ضرب تیغ تو دارد یقین حسن نام تو را خدای تو خوب انتخاب کرد پس باید از به غیر حسن اجتناب کرد ما ریزه خـوار سفـرۀ آبادیات شدیم مبهوت دام و شیوۀ صیادیات شدیم سبز است با نگـاه تو بخت سیـاه ما مُهر ثواب خورده به روی گـناه ما از کوچۀ کـرامتت هر بار میرویم با کوله بار جود تو پُـربار میرویم ما را گدای دست کـریمت نوشتهاند از جـیره دارهای قدیـمت نـوشتهاند
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضۀ سیدالشهدا علیه السلام
مرغ درمانـدهام و بال و پَـرم افتاده قرعۀ خون جگری بر جگرم افتاده معصیت ریـشۀ ایـمان مرا سوزانده بیسبب نیست ز شاخه ثـمرم افتاده یک نفر نیست به داد من تنها برسد؟! آنـقــدر دام گـنـه دور و برم افـتـاده دیر شد، آخرِ عمری به خودم آمدم و وسـط مـعـرکه دیـدم سـپـرم افـتـاده همۀ دار و ندار دل رسوای من است این دو تا قطره که از چشم ترم افتاده حُب زهرا من خسران زده را آدم کرد بر زبـان هـمه، حالا خـبـرم افـتـاده دلخوشم سائلم و ریزه خور پنج تنم روزیام دست خـدایـان کـرم افتاده بیسبب نیست به لب نادعلی میخوانم به سرم شور نجف، شور حرم افتاده هر شب جمعه دلم سوخت از آن روزی که سوی شش گوشۀ دلبـر نظرم افتاده تربت کرب و بلا با دل من کاری کرد بـادۀ نـاب هـم آخـر ز سـرم افـتـاده روزیام کرب و بلا نیست ولی شکرِخدا به سوی مجلس روضه گذرم افتاده مادری حال پریشان به حرم آمد و گفت: خـنجـری کـند به جـان پسرم افـتاده چقـدر چشم طمع بر زره و پیـرهنِ تشنۀ در دلِ خون غوطه ورم افتاده
: امتیاز
|
محکومیت علمیات انتحاری داعش در تهران و درس های آن
امـروز وطن معنی غـم را فهـمـیـد بـا سـایـۀ جـنـگ مـتهـم را فهـمـیـد از خـواب پـریــد کـشـور مـن، امـا مـعـنـای مـدافــع حــرم را فـهـمـیـد ************ محسن ناصحی************* هم خون شهید خاک را رنگین کرد هم غصه فضای شهر را سنگین کرد وقـتش شده تا کمی بـیاید به خودش هر کس به مدافع حـرم توهین کرد ***********محمدحسین رحیمیان************ داده به که هشدار کنون، رهبرِ ما؟! این محضِ تلنگر است ،آمد سرِ ما! با خونِ مدافعان، نه با سازش و ترس! شد سـایۀ جـنگ، دور از کـشورِ ما ************عارفۀ دهقانی************* ای کاش سیاسیون که هوشیار شوند از خواب گران خویش بـیدار شوند آنـانـکـه شـدنـد مـنـکـر دفـع خـطـر ای کـاش که لا اقـل، دیـنـدار شـونـد ************ ناصر زارعی************* نادیـده گرفـت حُـرمت و ارزش را بُـرد از سـرمـان سـایـهٔ آرامـش را تـدبـیـر و امـیـد را بـگـو بـرخـیـزد پـرداخـت کـند هـزیـنـهٔ سـازش را! ************ مرضیۀ عاطفی *************
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس لـذّت تـرک گـنه را نچـشیـدم افـسوس تو مرا فـاش به هنگـام گـنه میدیـدی من تو را دیدم و انگـار ندیـدم افسوس
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
تو رب بندهپـرور، من عـبد شرمسارم این نـامۀ سیـاهـم، این چـشم اشکـبارم لطف و کرامت از تو اشک خجالت از من بگذار تا بگـریم چـیزی جز این ندارم تو در کتاب وحیَت از عفو خویش گفتی من نیز کردم اقـرار گـفـتم گـناهکـارم
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
غـفّـاری و حکـیمی و ربّـی و داوری فـوق عـروج وهم و فـراتر ز بـاوری خالیست از ثواب و پُر است از خطا وجرم پـرونـدۀ سـیـاه مـرا هر چـه بـنـگـری
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
عطا کردی خطا کردم، خطا کردم عطا کردی وفا کردی جفا کردم، جفا کردم وفا کردی تو بیشرمی ز من دیدی و بر رویم نیاوردی ز عبد بیحیای خود حیا کردی حیا کردی مرا هر لحظه زنجیر گناهی بود بر گردن تو خواندی و مرا از آتش دوزخ رها کردی من از تو قهـر کردم تو پیـام آشتی دادی کرم کردی دوباره این فراری را صدا کردی من بیچاره از غفلت دویدم جانب شیطان تو از رحمت مرا با دوستانت آشنا کردی تو بخشیدی گناهم را؛ خریدی اشک و آهم را تو زخمم را شفا دادی تو دردم را دوا کردی من از فرمان تو کردم تمّرد، بارمعبودا! تو حاجات مرا بر لب نیاورده روا کردی من از خود آبرو بُردم تو بر من آبرو دادی من از غفلت چهها کردم تو از رحمت چهها کردی اگر میخواستی در آتش قهرت بسوزانی چرا این روسیه را زائر کرب و بلا کردی گرفـتی در بغـل تـا قـبر ثـارالله را میثم! به سوی حق فرار از آتش قهر خدا کردی
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
به غـفلـت رفـت عـمر نازنـینم هـوای نفـس، گشتـه هـمنـشیـنم به جای آنکه پا بر عرش کوبم گـنـه کوبـیـد بـر خـاک زمیـنم گـنـاهـانـم شــده ســـد نـگـاهـم کـه حـتـی پـیش پایـم را نبـیـنم همه از جرم خود شرمنده گشتند من از عـفـو الهــی شـرمگـینم گـنــه روی گـنـه در آستــانـت خـطـا پشـت خطــا در آستـیـنم دو دست آلوده، دو چشمِ گنهکار دو کاتب در یسـار و در یمـینم همـاره تـو مـرا هـشـدار دادی همیشه بـود شیطان در کـمـینم ببخشی یا نبخشـی، شرمسـارم بسوزی یا نسوزی، من هـمینم از آن ترسم که فـردای قیـامت گـناهــانم شـود نـقـش جـبـیـنـم به میثم بخش یارب میثمت را کـه مــداح امـیـر الـمـؤمـنـیـنـم
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت عباس علیه السلام
گرچه بین ما حجاب معصیت حائل شده لطف عامت باز هم حال مرا شامل شده لابه لای بـنـدگـان خـوبت ای رب کـریم بندهای درمانده در مهمانیات داخل شده من همان عبد پشیمانم که عمری میشود در میان خوابِ جهل از محضرت غافل شده شرّ من از این طرف هرچه به سویت شد بلند خیر تو از آن طرف سویم فقط نازل شده تو خودت من را به عفوت پُر توقع کردهای هر زمان که کار من در معصیت مشکل شده گریهام خون دل هجرانم از ذکر شماست این دو قطره آبرو با خون دل حاصل شده قـطرهای ناچـیزم و دریا حسابـم میکنی بـاز هـم آقـاییات خـرج من سـائـل شـده عمر من در دوری از صاحب زمان طی گشت و رفت سالهـا داغ فـراقـش عـقـدهای بر دل شده آبروی روزه و حج و نماز من علی است با ولای مـرتضی هر طاعـتم کامل شده بر من هجران زده، ای مهربان خرده مگیر قـبلهام سوی نجـف امشب اگر مایل شده مطمئـنـم فـاطـمـه آن را خـریـده از ازل روضهای که نذر چشمان ابوفاضل شده حرف از سقای عطشانی است که در علقمه خاک ها با قطره قطره شرمِ مشکش گِل شده وای از آن پیکر که غرق تیر با ضرب عمود از فرس بیدست بر روی زمین نازل شده پـارههـای پـیـکـر خـونـیِّ سـقـای حــرم قـسـمـت سـر نـیــزۀ بــرنــدۀ قـاتـل شـده نه عـلی اکـبر برایش مانـده نه سـقا دگر عـمۀ سـادات تنها خیـره بر محـمـل شده
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
من به خوان کرمت سخت طمع کار شدم لطف بیحد تو را دیدم و هوشیار شدم غافل از خود شدم و قافله را گم کردم غرق شهوت شده و سخت گرفتارشدم آنقـدر تور تـنـیـدست به دورم ابـلـیس غـافـل از رحمت آن خالق ستّـار شدم پیش چشم تو به هر کار بدی دست زدم در گنه؛ وای به هر دفعه جگر دار شدم غرق مستی و جوانی و غرورم بودم گـوئیا از در فـیض تو طـلـبکـار شدم ناگهان رحمت بیحـد تو بـاریدن کرد رمـضان آمد و من طالـب دیـدار شدم با نـسیـم سحـری روح به پـرواز آمـد خواب بودم من و از شوق تو بیدار شدم باده صوم و صلات تو مـریضم کرده من شفا کی طلبم؟ شکر که بیمار شدم صاحب این دل من وارث شمشیر علیست خـاک پـای پـسـر حـیــدر کـرار شـدم ثـمـر غـمـزۀ پُـر مـهـر ابـاصالـح بود که ز جان خـادم عـباس عـلمـدار شدم
: امتیاز
|
نوحۀ وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
اَسما منِ غمدیده دارم میروم سوی جنان با آه و سوز و ناله و خون دل و اشک روان او، جز قلب زار و مضطر ندارد شب عـروسـی، مـادر نـدارد جـان تو و جـان گـلم، در گـلـشـن ولایت گلچین کند بر یاس من، بعد از نبی جنایت آه، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا (۲) آه، مظلومهام من، مظلومهام من، مظلومهام من (۲) ******************************* در شعب بوطالب دهم جان و به فکر کوثرم آتش گرفـته از غـم سنگـین دیوار و درم آه، روزی رسد که، با قلب خسته گردد گـل من، ساقـه شکسته من میرَوَم اما ز جان، در اضطراب اویم جان میدهم اما کسی، سیلی نزد به رویم آه، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا (۲) آه، مظلومهام من، مظلومهام من، مظلومهام من (۲) ******************************* این ماجرا گذشت و وقت محنت و عزا رسید فصل عزای کوثر قـرآن مصطفی رسید آه، اسما بریزد، آب روان را عـلی بشوید، آن قـد کمان را گـل کرده اسما بر لبـش، آوای بیقـرینی کجایی ای خـدیجه تا، فـاطـمه را ببـیـنی آه، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا (۲) آه، مظلومه زهرا، مظلومه زهرا، مظلومه زهرا (۲)
: امتیاز
|